مراقبت از فرزند | قصه های کودکانه

چگونه از خودمان در برابر خطرات دفاع کنیم

مراقبت از فرزند | قصه های کودکانه

جوجه تیغی در جنگل زندگی می کرد او چند روز دیگر مادر می شد و از این بابت بسیار خوشحال بود.

یک روز گرم تابستانی جوجه تیغی کوچک به دنیا آمد، او از نظر مادرش بسیار زیبا و با نمک بود.

روزها گذشت و مادر شروع کرد به آموزش دادن در باره ی توانایی هایشان.

مادر گفت عزیزم هنگامی که دشمنی به تو نزدیک شد میتوانی از صلاح خودت استفاده کنی،

جوجه تیغی کوچک گفت صلاح ما چیست؟ ما خیلی کوچک و ضعیف هستیم.

مادر با لبخندی به او گفت: عزیزم هنگام خطر خودت را جمع کن و

می توانی با این کار تیغ به سمت دشمن پرتاب کنی.

هنوز حرف مادر تمام نشده بود که جوجه تیغی از این توانایی بسیار خوشحال شد و سریع به سمت جنگل رفت.

همین طور که پیش می رفت شیری او را دید و گفت به به چه گوشت خوشمزه ای، جوجه تیغی تا این را

شنید خودش را جمع کرد و به سمت او تیغ پرتاب کرد، شیر با آه و ناله از او دور شد.

کمی جلوتر رفت و ببری او را دید، تا خواست حمله کند جوجه تیغی از

همان توانایی استفاده کرد و ببر را هم از خودش دور کرد.

مغرور شدن

مراقبت از فرزند | قصه های کودکانه

او با خوشحالی از اینکه بسیار قوی است و کسی نمی تواند او را بخورد

در جنگل این طرف و آن طرف می رفت. ناگهان ...

ادامه مطلب در سایت سرزمین عروسک=====>Dollland.ir

درخت کاری | قصه های کودکانه

درخت سرو

درخت کاری | قصه های کودکانه

زیبا دختر بسیار مهربان و باهوشی بود، او هر سال در روز درخت کاری با کمک پدر و مادرش یک درخت می کاشت.

وقتی کوچکتر بود درخت سروی کاشته بود و حالا او با بزرگ شدن زیبا نیز بزرگ شده بود.

زیبا این درخت را خیلی دوست داشت و همیشه از آن مراقبت می کرد،

بیشتر اوقات روز در کنار این درخت بود و با او صحبت می کرد.

درخت هم با استوار بودن و سرسبز بودنش نشان می داد که دخترک را بسیار دوست دارد.

زیبا همه چیز راجع به درخت سرو خوانده بود و می دانست که شرایط نگه داری و

مراقبت از این درخت چگونه است. با میوه های درخت برای خودش تاج و گردنبند درست می کرد.

یه روز آفتابی که زیبا کنار درخت نشسته بود و برایش آواز می خواند چشمش به چیز عجیبی افتاد.

آفت درخت سرو

درخت کاری | قصه های کودکانه

او دید که یک دسته کرم خاکی دارند به درخت سرو نزدیک می شوند،

او خوب می دانست که اگر کرم ها به روی درخت بروند به او آسیب می رسانند،

اول شروع به خوردن برگ ها می کنند و...

ادامه مطلب در سایت سرزمین عروسک=====>Dollland.ir

اسباب بازی لگو

شرکت هایی که عروسک های برند تولید می کنند

Playmates Toys Inc

اسباب بازی لگو

اسباب بازی های Playmates Inc، عروسک ها و مجسمه هایی است با چهره های عمل کرده که بر اساس چهره های پاپ شناخته می شوند.

در چین یک شرکت تولیدی به ساخت چنین عروسک هایی مشغول است و همچنان در این راستا به فعالیت خود ادامه می دهد و روندی رو به رشد دارد.

گروه وارز YNU

شرکت YNU Group یکی از شرکت های عادی است که برای ساختن عروسک های خود از رنگ ها و طرح های متفاوتی

استفاده می کند، برای درست کردن هر عروسک به دقت برنامه ریزی می کنند تا محصولی که بدست می آید

جزئیاتش بسیار شبیه به انسان واقعی باشد.

این شرکت قصد دارد تا عروسک هایی با شخصیت هایی شبیه نمونه ی واقعی اش تولید کند.

Bestever USA

شرکت Bestever USA به عنوان یکی از بهترین سازندگان عروسک و کت و شلوار در جهان است،

این شرکت برای ساخت عروسک ها از بهترین مواد استفاده می کند که تضمینی برای سلامتی بچه هاست.

کیفیت در مواد، توجه به جزئیات و رعایت دقیق برای ساخت این عروسک ها باعث شده که

برند Bestever USA در صنعت عروسک سازی...

ادامه مطلب در سایت سرزمین عروسک=====>Dollland.ir

رابطه معلم با دانش آموزان | قصه های کودکانه

بچه های مهربان

رابطه معلم با دانش آموزان | قصه های کودکانه

در دبستان دخترانه معرفت خانم معلمی بود که همه ی بچه های کلاس سوم بسیار دوستش داشتند، رابطه معلم با دانش آموزان بسیار خوب بود.

آن ها همیشه از مهربانی و اخلاق خوب معلم خود با بچه های دیگر و خانواده خود صحبت می کردند،

یک روز که خانم معلم وارد کلاس شد دید روی میزش

خوراکی و یک لیوان چای گذاشته شده، با تعجب نگاهی به بچه ها کرد و گفت کدام یک از شما این کار را انجام داده اید؟

بچه ها چیزی نگفتند، خانم معلم آن ها را کنار گذاشت و شروع کرد به درس دادن،

زنگ تفریح زده شد و همه به بیرون رفتند و به بازی کردن در حیاط مدرسه مشغول شدند.

زنگ کلاس خورد و بچه ها همیشه زودتر به داخل کلاس می آمدند.

زنگ دوم

وقتی خانم معلم هم وارد کلاس شد دید که دوباره خوراکی و یک لیوان چای داغ روی میزش است،

فکر کرد که بچه ها قصد اذیت کردن او را دارند...

ادامه مطلب در سایت سرزمین عروسک =====> Dollland.ir

زنبور عسل | قصه های کودکانه

پنبه زار زیبا

زنبور عسل | قصه های کودکانه

زنبور کوچولو وقتی چشمانش را باز کرد ساعت ۶ صبح بود و دید که همه مشغول کار کردن هستند،

نگاهی به اطراف کرد و با بی میلی برای کار کردن آماده شد.

همهی در حال کار کردن بودند، بعضی ها لانه را تمیز می کردند، بعضی دیگر به بچه های

کوچک می رسیدند و عده ای هم راه رو را تمیز می کردند.

زنبور کوچولو که دل و دماغ کار کردن نداشت آرام آرام شروع کرد به گرد گیری کندو.

در ذهنش یاد بازی دیروزش در دشت گل ها افتاد و دوست داشت که

دوباره به آن جا برود و با دوستان جدیدی که پیدا کرده بود بازی کند.

او دیروز با شته ها بازی کرد و بسیار با هم صحبت کردند و خندیدند. دشت گل کنار پنبه زار بود و بسیار زیبا بود.

زنبور عسل | قصه های کودکانه

در همین فکرها بود که گفت من میروم تا با آن ها بازی کنم و داشت کندو را ترک می کرد

که ناگهان زنبورهای سرباز و کارگر به او گفتند: کجا می روی؟

زنبور گفت می روم به دنبال غذا، زنبورهای کارگر گفتند از ساعت ۶ تا ۸ وظیفه ی ما تمیز کردن و

رسیدگی به کندو است. بمان بعد از کارها در ساعت ۸ می توانی به بیرون بروی،

زنبور کوچولو بسیار غمگین شد و شروع کرد به تمیز کردن کندو.

شته های مزاحم

ساعت که نزدیک ۸ شد کار را رها کرد و به دشت گل ها...

ادامه مطلب در سایت سرزمین عروسک =====> Dollland.ir