درخت کاری | قصه های کودکانه

درخت سرو

درخت کاری | قصه های کودکانه

زیبا دختر بسیار مهربان و باهوشی بود، او هر سال در روز درخت کاری با کمک پدر و مادرش یک درخت می کاشت.

وقتی کوچکتر بود درخت سروی کاشته بود و حالا او با بزرگ شدن زیبا نیز بزرگ شده بود.

زیبا این درخت را خیلی دوست داشت و همیشه از آن مراقبت می کرد،

بیشتر اوقات روز در کنار این درخت بود و با او صحبت می کرد.

درخت هم با استوار بودن و سرسبز بودنش نشان می داد که دخترک را بسیار دوست دارد.

زیبا همه چیز راجع به درخت سرو خوانده بود و می دانست که شرایط نگه داری و

مراقبت از این درخت چگونه است. با میوه های درخت برای خودش تاج و گردنبند درست می کرد.

یه روز آفتابی که زیبا کنار درخت نشسته بود و برایش آواز می خواند چشمش به چیز عجیبی افتاد.

آفت درخت سرو

درخت کاری | قصه های کودکانه

او دید که یک دسته کرم خاکی دارند به درخت سرو نزدیک می شوند،

او خوب می دانست که اگر کرم ها به روی درخت بروند به او آسیب می رسانند،

اول شروع به خوردن برگ ها می کنند و...

ادامه مطلب در سایت سرزمین عروسک=====>Dollland.ir