فواید دم حیوانات | قصه های کودکانه

دم سنجاب

یک روز سنجاب کوچولو روی درخت با مادرش به این ور و آن ور می رفت، بسیار شاد و سر زنده بود و از اینکه سالم بود خدا را شکر می کرد.

یک از از روزهای آفتابی که سنجاب کوچولو روی درختی مشغول خوردن بلوط بود از مادرش پرسید:

دهانمان برای خوردن و نوشیدن است، چشم ها برای دیدن و گوش ها برای شنیدن،

اما دم به چه درد می خورد؟

مادرش با خنده ای که روی لب داشت پاسخ سنجاب کوچولو را داد و گفت:

به این پرنده ی زیبا که در حال پرواز کردن است نگاه کن، به نظر تو دم او به چه درد می خورد؟

سنجاب کوچولو با دقت به او نگاه کرد و گفت هنگام پرواز دمش را بالا و پایین می کند

و تعادلش را حفظ می کند و جهت پروازش را تعیین می کند، مادر گفت آفرین درست است.

به آن اسب که در مزرعه مشغول خوردن یونجه است هم نگاه کن، دم او به چه دردی می خورد؟ سنجاب کوچولو خنده ای کرد و گفت مادر دارد مگس ها را از خودش دور می کند، چقدر جالب است.

دم آهو جان او را نجات می دهد

فواید دم حیوانات | قصه های کودکانه

مادر به آهویی که کنار برکه استراحت می کرد اشاره ای کرد و گفت دم کوچک آن آهو می تواند

او را از مرگ نجات دهد، سنجاب کوچولو گفت چگونه؟ مادر گفت هنگامی که حیوان درنده ای

به او حمله می کند مایع سفیدی از دمش به بیرون پرتاب می کند تا...

ادامه مطلب در سایت سرزمین عروسک=====>Dollland.ir

عروسک کلاه قرمزی

پدیدآورندگان کلاه قرمزی

عروسک کلاه قرمزی

کلاه قرمزی با افتخار یک عروسک ایرانی است که حمید جبلی و ایرج طهماسب ایده ی آن را دادند

و مسعود صادقیان بروجنی این عروسک را ساخت و چندی بعد مرضیه محبوب در

کلاه قرمزی تغییراتی را ایجاد کرد و آن را بازسازی کرد.صدا پیشه ی این شخصیت حمید جبلی است

کلاه قرمزی عروسکی محبوب بین کودکان و بزرگسالان است که از سال های دور همراه ما بوده و تا به امروز حضورش پابرجاست.

ظاهر عروسک به چه شکل است

ویژگی ظاهری این عروسک بسیار ساده و در عین حال زیباست،

پسری هشت نه ساله است که لباس آبی با راه راه های سفید، چکمه های قرمز، شلوار سبزو کلاه قرمز به تن دارد.

رنگ چشم های کلاه قرمزی باهم فرق می کند، یکی به رنگ سبز و دیگری به رنگ آبی است.

شخصیت کلاه قرمزی از همان روزهای ورودش به عرصه ی تلویزیون بسیار با مزه و جذاب بود.

او پسری پر شور و شوق، تنبل و بازیگوش است، با شیطنت های مخصوص به خودش خود را در دل بسیاری از مردم جا کرده است.

کلاه قرمزی در تلفظ کلمات مشکل دارد و همین موضوع به جذابیتش افزوده است.

کارهایی که انجام می دهد صرف نظر از اشتباه بودن و زشت بودن کارها به قدری معصومانه است که او را به شخصیت دوست داشتنی تبدیل کرده است.

شخصیت کلاه قرمزی به مرور زمان نیز مانند چهره اش تغییر کرد

عروسک کلاه قرمزی

در سال های دور کلاه قرمزی به درستی نمی توانست صحبت کند و هنگام صحبت کردن

خود را به طرف مقابل می چسباند و آب دهانش مدام آویزان بود و به صورت طرف می پاشید،

اما به مرور او توانست صحبت کند و کلمه هایی که ادا می کرد مفهوم بود

ولی همچنان برخی کلمات را اشتباه تلفظ می کرد و این جز شخصیت او بود،

در اصل او بزرگ شده و حتی شیطینت هایش هم کمتر شده است.

این ها تغییراتی بود که گذر زمان به روی این شخصیت ایجاد کرد

روایت های متفاوتی از ورود کلاه قرمزی به تلویزیون وجود دارد.

روایت اول: کلاه قرمزی شاگرد یک کفاش بود که آقای مجری کفش هایش را برای واکس زدن

به مغازه ی آن ها برده بود، کفاش به کلاه قرمزی گفت کفش های آقای مجری را برایش ببر.

کلاه قرمزی به عنوان مهمان وارد یکی از برنامه های آقای مجری شد،

کفش های واکس زده ی آقای مجری را برایش آورده بود، او که پسری پر شر و شور بود

و ...

ادامه مطلب در سایت سرزمین عروسک=====>Dollland.ir

شپش | قصه های کودکانه

درمورد میمون ها چه می دانید؟

شپش | قصه های کودکانه

 

یک روز از روزهای آفتابی کیارش و کامران که دوقلو بودند همرا مادر و پدرشان به باغ وحش رفتند.

آن ها اولین باری بود که به باغ وحش می رفتند و بسیار خوشحال بودند و مدام از مادر و پدر خود سوال می کردند که

آیا می توانیم به حیوانات غذا بدهیم؟ آیا می توانیم به آن ها دست بزنیم؟

مادر و پدر با چهره ای آرام و مهربان جواب تک تک سوال های بچه ها را می دادند تا اینکه بالاخره به باغ وحش رسیدند.

آن ها از قفس میمون دیدن کردند و دیدند که مادر میمون دارد چیزهایی را از بدن بچه میمون جدا می کند، سریع از قفس میمون دور شدند، آن ها در مدرسه درباره ی شپش از خانم معلم خود چیزهای بسیاری آموخته بودند.

رو به مادر خود کردند و گفتند: ما از قفس میمون خوشمان نیامد می رویم و حیوانات دیگر را می بینیم.

مادر تا به خود آمد که توضییح بدهد بچه ها سریع به سمت قفس شیر رفتند

و یکی یکی حیوانات دیگر را دیدند، وقتی خسته شدند و به سمت مادر آمدند تا چیزی بخورند...

ادامه مطلب در سایت سرزمین عروسک=====>Dollland.ir

اسباب بازی لیپ فراگ (LeapFrog)

اسباب بازی هایی که هم سرگرم کننده است هم باعث یادگیری می شود

اسباب بازی لیپ فراگ (LeapFrog)

LeapFrog یک شرکت سرگرمی، اسباب بازی های الکترونیکی و آموزشی است که در کالیفرنیا مستقر است.

این شرکت به طراحی، توسعه و فروش محصولاتی که مبتنی بر تکنولوژی است اقدام کرده است،

اسباب بازی هایی را تولید می کند که به یادگیری و آموزش کودکان کمک می کند.

بازی هایی با محتواهای آموزشی طراحی می کند که به بچه ها از دوران کودکی تا ابتدائی کمک می کند

بسیاری از مطالب را آسان تر یاد بگیرند.

شرکت LeapFrog مهم ترین انگیزه اش برای خانواده ها و کودکان این بود که آموزش و یادگیری همیشه

بین آن ها مداوم باشد، به همین دلیل این شرکت اسباب بازی های آموزشی با کیفیت عالی تولید می کند.

این اسباب بازی های الکترونیکی منحصر به فرد هستند و

نه تنها باعث سرگرم شدن کودکان می شوند بلکه ابزار عالی برای یادگیری نیز هستند.

اسباب بازی لیپ فراگ (LeapFrog)

این محصولات تغییرات اساسی دربازی ها و یادگیری ایجاد کرده است که می تواند برای سال ها این روش پابرجا بماند.

این شرکت توسط مایکل وود در سال ۱۹۹۵ که یک وکیل در سان فرانسیسکو بود تاسیس شد،

او قبلا در یک شرکت حقوقی به نام کولی گودورود مشغول به کار بود.

کولی گودورود از شرکت های در حال رشد با تکنولوژی بالا حمایت می کرد و

برای تاسیس شعبه های جدید از نظر مالی آن ها را ساپورت می کرد.

این شرکت چهارمین شرکت بزرگ اسباب بازی در ایالات متحده است، شرکت های Mattel، Hasbro و Lego از مدت ها پیش در حال ساخت هستند اما شرکت LeapFrog در اواسط دهه ۱۹۹۰ تاسیس شد و...

ادامه مطلب در سایت سرزمین عروسک=====>Dollland.ir

گردنبند مروارید | قصه های کودکانه

نعمت داشتن مادر

گردنبند مروارید | قصه های کودکانه

 

تولد پرنیا بود و مادرش به او یک گردنبند از مروارید هدیه داد، پرنیا بسیار خوشحال شد

و به مادرش گفت: مادر تو چقدر مهربانی و من به خاطر این هدیه زیبا ازت ممنونم.

او به مادرش نگاهی کرد و گفت خدارو شکر که تو در کنار من هستی و می توانم همیشه تو را بغل کنم،

ناگهان به مروارید ها نگاهی کرد و از مادرش پرسید؟

مادر این مروارید ها کجاست؟ آیا اصلا آن ها مادری دارند؟

همانطور که داشت فکر می کرد گفت فهمیدم خانه ی آن ها در دل کوهی است

که مادرشان در آن جا زندگی می کند و یا نه در زیر زمین است،

ناگهان مادرش گفت دخترم خانه ی آن ها آن جاست و اشاره به دریای

روبروی خانه شان کرد، مادر آن ها خانم صدف است و در زیر دریا زندگی می کند،

گاهی به ساحل می آید و ما بچه هایش را برمی داریم تا از آن ها مراقبت کنیم.

پرنیا گفت بیا به ساحل برویم تا مادر مرواریدها را ببینیم، آن ها رفتند و دنبال خانم صدف گشتند،

مادر پرنیا گفت ایناهاش دخترم، مادر مروارید ها این شکلی است.

پرنیا وقتی صدف را دید جا خورد و گفت که چرا بچه هایش شبیه خودش نیستند؟

مادر گفت آخه صدف که مادر واقعی مرواریدها نیست، پرنیا با ناراحتی گفت...

ادامه مطلب در سایت سرزمین عروسک=====>Dollland.ir