عروسک های خونه مادربزرگه

مجموعه ی عروسکی خونه ی مادربزرگه

عروسک های خونه مادربزرگه

خونه ی مادربزرگه مجموعه ی تلویزیونی بود که از شبکه دو سیما در سال ۱۳۶۶ برای کودکان پخش می شد.

این مجموعه شامل ۲۴ قسمت بود که در هر قسمت داستان جدیدی برای اهالی آن خانه رخ می داد.

عروسک های موجود در این برنامه در قسمت های مختلف اضافه شدند و بعضی از بازیگران مهم گویندگی این عروسک ها را به عهده گرفتند.

کارگردان این مجموعه ی تلویزیونی مرضیه برومند است.

مادربزرگه

مادربزرگه صاحب آن خانه و در اصل همه کاره ی آن بود، هنگامه مفید گویندگی این شخصیت را بر عهده داشت و تکه کلام مادربزرگه ” جان قربان” بود.

او با همه ی اهالی خانه مهربان بود و به همه کمک می کرد و اگر مخمل کار زشتی انجام میداد او را دعوا می کرد ولی همیشه نگران این بود که مخمل وقتی بیرون می خوابد سرما نخورد.

مراد

مراد یکی دیگر از شخصیت های این مجموعه است که راضیه برومند گویندگی آن را به عهده داشت،

مراد پسر مهربان و لوس همسانه بود که همیشه به مادربزرگه سر میزد و حالش را می پرسید و کمک حال او بود،

او بسیار با مادربزرگه مهربان رفتار می کرد و تقریبا با تمام اهالی آن خانه دوست بود.

مخمل

گربه ی این خانه مخمل نام دارد، این گربه با پیراهن نارنجی و جلیقه ی قهوه ای که

سنجاق قفلی به آن آویزان بود همیشه در ایوان خانه مشغول چرت زدن بود،

مخمل خانواده ی آقای حنایی را اصلا دوست نداشت و دشمن آن ها به حساب می آمد

اما بعد از به دنیا آمدن نبات بسیار به آن ها علاقه مند شد.

گوینده ی مخمل آقای بهرام شاه محمدلو بود.

خانواده آقای حنایی

آقا حنایی و گل باقالی خانوم گوشه ی حیاط مادربزرگه زندگی می کردند

آن ها شنیده بودند که مادربزرگه بسیار مهمان نواز است برای همین به منزل او آمده بودند تا زندگی کنند،

گوینده ی آقا حنایی رضا بابک و گوینده ی گل باقالی خانوم فاطمه معتمد آریا است که هر دوی این ها

از بازیگران مطرح سینما و تلویزیون هستند. گل باقالی خانوم همیشه اشکش دم مشکش بود.

عروسک های خونه مادربزرگه

آقای حنایی دارای دو فرزند به نام نوک سیاه و نوک طلا بود که گویندگان نوک سیاه و نوک طلا به ترتیب آزاده پورمختار و مریم سعادت می باشد.

آزاده پور مختار در حیطه ی عروسک گردانی و گویندگی و مریم سعادت در بازیگری بسیار زبان زد هستند.

عضو جدیدی که بعدا به این مجموعه و خانواده آقای حنایی اضافه شد نبات بودکه...

ادامه مطلب در سایت سرزمین عروسک=====>Dollland.ir

بچه لجباز | قصه های کودکانه

قدر سلامتی مادر و پدر خود را بدانیم

بچه لجباز | قصه های کودکانه

 

نیما با پدر و مادرش در یکی از روستاهای اطراف تهران زندگی می کردند.

پدر نیما برای کار به تهران می رفت و چون مسیرش دور بود هفته ای یک بار برای دیدن خانواده اش به خانه می آمد.

همه ی کارهای خانه و نیما به دوش مادرش افتاده بود، نیما پسر لوس و خودخواهی بود که کارهایش را حتما باید مادرش انجام می داد.

باید مادر او را به مهد کودک می برد و باز می گرداند، سپس غذای او را می داد و همیشه می گفت:

پسرم از این به بعد باید خودت غذا بخوری اما نیما زیر لب غر می زد و می گفت من نمی توانم و

کوچک هستم. بعد از آن مادر حتما باید با نیما بازی می کرد و در هنگام خواب هم  بالای سر نیما

می نشست تا او خوابش ببرد.

این کار ها را نیما هر روز از مادرش می خواست و اگر انجام نمی داد مدام گریه می کرد.

وقتی نیما به خواب می رفت...

ادامه مطلب در سایت سرزمین عروسک=====>Dollland.ir

بازی های متناسب با کودکان

شناخت رفتاری کودکان در سنین مختلف

بازی های متناسب با کودکان

نوزادان: در این مرحله بچه ها دوست دارند در آغوش پدر مادر به خواب بروند و به چهره ی آن ها نگاه کنند

برای آرام نگه داشتن فرزندان کوچک و نوزاد کافی است آن ها را در آغوش بگیریم و به آن ها نگاه کنیم.

اگر کودک خواب آلود است می توانید کودک را در آغوش گرفته و سرش را به روی شانه های خود بگذارید

و با حرکت دادن خود و یا قدم زدن و گفتگوی آرام او را بخوابانید.

در هنگام بیدار شدن هم یک نقطه روی دامان خود و یا نیمکتی را انتخاب کنید تا بتوانید

چهره ی شما را ببیند و با حرف زدن و یا آواز خواندن او را سرگرم کنید و دستان کودک را به آرامی با دستان خود حرکت دهید.

تنها بازی و خواسته ی کودک در دوران نوزادی از پدر و مادر و حتی اطرافیان خود همین رفتار های ساده است.

کودکان تا ۳ سال: عاشق شوخی های با مزه و ساده هستند

بازی های متناسب با کودکان

 

بازی با این بچه ها کمی پیچیده تر از نوزادان شده، باید حرکت های بدنی خود را بیشتر کنیم،

مثلا دست هایمان را به صورت شاخ بالای سر خود بگذاریم و...

ادامه مطلب در سایت سرزمین عروسک=====>Dollland.ir

رابطه کودک با عروسک

چگونه عروسک باعث رشد احساسی در هر دو جنس می شود

رابطه کودک با عروسک

امروزه مادران و پدران این آگاهی را بدست آورده اند که دیگر برچسب زدن

به اسباب بازی ها به عنوان “فقط برای دختر” و یا “فقط برای پسر” کاملا اشتباه است.

مطمئنا اسباب بازی هایی که کودکان ما با آن ها بازی می کنند تاثیر کلی در رشد و شخصیت آن ها دارند.

عروسک ها به طور خاص نفوذ جالبی در کودکان دارند، وقتی یک کودک عروسکی شبیه به نوزادان و

یا خود نوزاد را می بیند که از او کوچکتر و در انجام کارها ضعیف تر از است، بدون دخالت کسی و از

روی حس درونی بالافاصله می خواهد او را لمس کند و به او عشق بورزد، کلماتی که مادر و پدر

برای خودش بیان می کردند را کپی می کند و به کار می برد، این واکنش را از خانواده ی خود یاد گرفته و

در نبود آن ها سعی می کند رفتارهایی شبیه به پدر و یا مادر خود انجام دهد که این به نوعی مسئولیت

در نگهداری محسوب می شود.

مراقبت از یک عروسک، مهارت های مراقبتی و پرورش را تقویت می کند و این یعنی آموزش گام به گام همدلی در زندگی، این کودکان در بزرگسالی در محیط های اجتماعی و تجاری خود روابطی عالی دارند که حس همدردی و درک انگیزه و احساسات دیگران از مهارت های...

ادامه مطلب در سایت سرزمین عروسک=====>Dollland.ir

مراقبت از فرزند | قصه های کودکانه

چگونه از خودمان در برابر خطرات دفاع کنیم

مراقبت از فرزند | قصه های کودکانه

جوجه تیغی در جنگل زندگی می کرد او چند روز دیگر مادر می شد و از این بابت بسیار خوشحال بود.

یک روز گرم تابستانی جوجه تیغی کوچک به دنیا آمد، او از نظر مادرش بسیار زیبا و با نمک بود.

روزها گذشت و مادر شروع کرد به آموزش دادن در باره ی توانایی هایشان.

مادر گفت عزیزم هنگامی که دشمنی به تو نزدیک شد میتوانی از صلاح خودت استفاده کنی،

جوجه تیغی کوچک گفت صلاح ما چیست؟ ما خیلی کوچک و ضعیف هستیم.

مادر با لبخندی به او گفت: عزیزم هنگام خطر خودت را جمع کن و

می توانی با این کار تیغ به سمت دشمن پرتاب کنی.

هنوز حرف مادر تمام نشده بود که جوجه تیغی از این توانایی بسیار خوشحال شد و سریع به سمت جنگل رفت.

همین طور که پیش می رفت شیری او را دید و گفت به به چه گوشت خوشمزه ای، جوجه تیغی تا این را

شنید خودش را جمع کرد و به سمت او تیغ پرتاب کرد، شیر با آه و ناله از او دور شد.

کمی جلوتر رفت و ببری او را دید، تا خواست حمله کند جوجه تیغی از

همان توانایی استفاده کرد و ببر را هم از خودش دور کرد.

مغرور شدن

مراقبت از فرزند | قصه های کودکانه

او با خوشحالی از اینکه بسیار قوی است و کسی نمی تواند او را بخورد

در جنگل این طرف و آن طرف می رفت. ناگهان ...

ادامه مطلب در سایت سرزمین عروسک=====>Dollland.ir