عروسک کیتی (Kitty)

افسانه هایی وحشتناک در مورد عروسک “Hello Kitty”

عروسک کیتی (Kitty)

عروسک کیتی عروسکی زیبا و دوست داشتنی است که همه آن را با رنگ صورتی می شناسند

و برای دختران بسیار جذاب است.

اما اگر افسانه هایی که در مورد این عروسک زیبا گفته می شود را بدانید حتما شگفت زده خواهید شد.

با توجه به افسانه ها این گربه زیبا و دوست داشتنی در سال ۱۹۷۰ توسط یک زن چینی بوجود آمد.

این زن یک دختر ۱۴ ساله داشت که متوجه شده بودند به بیماری سرطان از ناحیه دهان دچار شده

و پزشکان هیچ امیدی به بهبودی این دختر نداشتند.

مادر بسیار ناراحت و آشفته بود و هر کاری می کرد تا دخترش سلامتی

خود را بدست بیارورد و همه ی توانش را برای نجات دخترش آماده کرده بود.

مادر نمی توانست بنشیند و مرگ دخترش را تماشا کند، ذره ذره جان خود را هم داشت از دست می داد،

دوستان و اقوامش شروع کرند به دعا خواندن برای بهبودی دخترک، اما پزشکان همچنان نا امید از سلامتی او بودند.

هر کاری که می توانست را انجام می داد، به بسیاری از کلیساها برای دعا و وعده ی سلامتی سر زد

اما متاسفانه هیچ چیزی وضعیت دخترش را تغییر نمی داد و حال او روز به روز بدتر می شد.

به نظر می رسید هیچ چیزی نمی تواند کودکش را نجات دهد و مادر بسیار غمگین بود.

همکاری با شیطان

او تصمیم گرفت که آخرین راه را هم امتحان کند و رو به شیطان پرستی آورد، گفته شده

که برای نجات دخترش با شیطان قرار دادی...

ادامه مطلب در سایت سرزمین عروسک =====> Dollland.ir

مادر | قصه های کودکانه

استحکام خانواده

مادر | قصه های کودکانه

مهرو دختر زیبایی بود که بسیار باهوش بود. سوال های بسیاری از مادرش می پرسید و

مادرش در کمال آرامش به همه ی آن ها جواب می داد.

یک روز که مهرو در خانه نشسته بود به مادرش گفت: مادر اسم انگشت های دست چه نام دارد؟

مادر با لبخندی زیبا دست های مهرو را در دستانش گرفت و نام

تک تک انگشتان را به او یاد داد، انگشت شصت، اشاره، میانه، نشانه و

انگشت کوچک، مهرو نگاهی به دستانش انداخت و دوبار پرسید: مادر کدام یک از آن ها قوی تر هستند؟

مادر در جواب به مهرو گفت که همه ی انگشت ها در کنار هم قوی و محکم هستند ولی مهرو قانع نشد و گفت: مادر خواهش می کنم بگو، کدامشان قوی تر است؟

مادر گفت این ظرف شکلات را ببین، اگر با هر کدام از انگشت هایت بدونه اینکه از دیگری

کمک بگیری و یک شکلات برداری آن انگشت از همه قوی تر است.

مهرو هر چقدر سعی کرد نتوانست حتی یک شکلات بردارد، شکلات ها در داخل ظرف به این طرف و آن طرف می رفتند...

ادامه مطلب در سایت سرزمین عروسک =====> Dollland.ir

عروسک باربی

نام کامل باربی  Barbara milicent Roberts است

عروسک باربی

باربی یک عروسک پلاستیکی ۲۹ سانتی متری (۱۱ اینچ) به شکل یک زن بالغ است. این عروسک در ۹ مارس ۱۹۵۹ توسط یک شرکت اسباب بازی در جنوب کالیفرنیا معرفی شد، این شرکت در بارسلونا بود.

mattel با هماهنگی همسرش elliot تصمیم گرفته بود که کار معرفی عروسک را به روت هنلر بسپارد.

ظاهر فیزیکی باربی از روی عروسک آلمانی به نام Bihd lili الهام گرفته شده است. این عروسک یک هدیه جادویی برای تمام سنین و حتی مردان بود.

در مورد بدن عروسک اختلاف نظرهایی وجود داشت،

مادران در یک تحقیق کلی از بازار پیرو حمایت مالی از mattel در

سال ۱۹۵۸ قبل از اینکه عروسک ها به بازار بیایند و انتشار پیدا کنند در مورد تنوع در لباس و رنگ موهای عروسک و اکسسوری های همراه او انتقاد کردند.

معرفی عروسک باربی به کودکان

mattel با تبلیغ کردن در برنامه های تلویزیونی برای کودکان این مسئله را نادیده گرفت.

در سال ۱۹۵۵ mattel به دلیل حمایت از برنامه ی میکی موس از شرکت والت دیزنی،

اولین شرکت تولید کننده اسباب بازی جهت پخش تبلیغات برای کودکان شد.

با گذشت زمان، باربی از تنهایی در آمد و عروسک هایی به عنوان دوست و خواهر باربی منشر شد.

در سال ۱۹۶۳ و ۱۹۶۴ به ترتیب عروسک های midge , skipper تولید شدند و تا سال ۱۹۶۸ باربی با رنگ های مختلف وارد بازار شد...

ادامه مطلب در سایت سرزمین عروسک =====> Dollland.ir

ماهیگیر | قصه های کودکانه

پدر ماهیگیر

جاسم پدر یک خانواده ی ۴ نفره بود.دخترش فرزانه، پسرش حبیب و حانیه خانم همسر مهربانش.

ماهیگیر

جاسم برای گذراندن زندگیش ماهیگیری می کرد، او هر روز صبح به دریا می رفت

و وقتی آفتاب کم کم غروب می کرد او از ماهیگیری برمی گشت.

یک روز که جاسم برای گرفتن ماهی به دریا رفت تا غروبش حتی یک عدد ماهی هم نتوانست بگیرد، خسته و ناراحت به خانه بازگشت.

تصمیم گرفت که فردا برای گرفتن ماهی به دل دریا بزند و کمی بیشتر از ساحل دور شود

تا شاید بتواند ماهی های بیشتری بگیرد.

چون مخارج خانه ی خود را از این راه بدست می آورد و فرزانه هم نزدیک عروسی اش بود، پس باید بیشتر کار می کرد.

فردای آن روز جاسم به جای عمیق تری از دریا رفت، قایق او بسیار کوچک و قدیمی بود.

از ظهر که گذشت ناگهان خورشید به پشت ابرها رفت و وزش باد شروع شد،

آب دریا پر تلاطم شد و قایق کوچک جاسم را بالا و پایین می برد.

جاسم تا به حال این همه نترسیده بود، تا آمد با پارو قایق را هدایت کند پارو شکست و دیگر کاری نمی توانست بکند.

باران شروع به باریدن کرد و رعد و برق فضای دریا را بسیار وحشتناک کرده بود.

هوا رو به تاریکی بود و جاسم نا امید از اینکه به ساحل برسد ناگهان دید که قایق به حرکت در آمد...

ادامه مطلب در سایت سرزمین عروسک =====> Dollland.ir

آفت درخت سیب | قصه های کودکانه

درخت سیب مهشید کوچولو

آفت درخت سیب

مهشید کوچولو در خانه ای زندگی می کرد که حیاط بسیار بزرگی داشت.در آن حیاط درخت های زیادی وجود داشت.

مهشید چند سال پیش درخت سیبی کاشته بود.درخت او امثال چند دانه سیب داده بود.

مهشید کوچولو خیلی خوشحال بود و بیشتر اوقات کنار درختش می نشست و از او مراقبت می کرد.

ناگهان فکری به سرش زد که از درخت در برابر حشرات، شته و کرم محافظت کند، او رفت و از خانه پارچه ای توری آورد و روی درختش انداخت و با خود فکر کرد که دیگر آسیبی به میوه ها نمی رسد.

پس با خیال راحت رفت و به بازی مشغول شد.

چندین روز گذشت، وقتی آمد تا درختش را ببیند متوجه موضوعی شده بود.تمام شاخه ها،

برگ ها و میوه های درخت غرق در کرم و شته شده بودند.مهشید با دیدن این صحنه بسیار ناراحت شد و ساعت ها کنار درخت ایستاد و به آن زل زد...

ادامه مطلب در سایت سرزمین عروسک =====> Dollland.ir