اسباب بازی جنگ ستارگان

شخصیت های دوست داشتنی در جنگ ستارگان

اسباب بازی جنگ ستارگان

اسم فیلم جنگ ستارگان حتما به گوشتان آشنا است، شخصیت های موجود در این فیلم بسیار جالب هستند و تولید قسمت های جدید جنگ ستارگان به معنی تولید اسباب بازی های جدید از جنگ ستارگان است و این یک معامله ی بسیار بزرگ در صنعت اسباب بازی و عروسک بشمار می رود.

اولین فیلم جنگ ستارگان در سال ۱۹۷۷ و مضمون آن طرح بمب های مدرن بود و شخصیت هایی که در این فیلم بودند با تبدیل شدن به اسباب بازی و عروسک سود قابل توجهی را به همراه داشتند.

اسباب بازی های جنگ ستارگان و بازی های کامپیوتری این شخصیت ها طرفداران بسیاری دارد.

Cincinnati Ohio با همکاری یک شرکت به نام محصولات کنر در سال ۱۹۴۷ توسط براردران آلبرت،

جوزف و فیلیپ استینر تاسیس شد، این شرکت اسباب بازی های بسیاری را تولید می کرد،

مانند Cincinnati Ohio، مجموعه ای از ساختمان های گلدوزی، کوره ی پخت آسان و Spirograph.

هنگامی که Mego مجوز تولید بازیگران جنگ ستارگان را در سال ۱۹۷۶ لغو کرد،

کنر توانست سهم بازار را به دست بیاورد، این در حالی بود که شرکت کنر رو به پیشرفت بود و تولید این اسباب بازی ها کمک فراوانی به دیده شدن این شرکت می کرد.

 

کنر ستاره های این فیلم را به شخصیت های کوچک تبدیل کرد و کمپانی های مطرح بازی این فیلم را طراحی و اجرا کردند.

در سال ۱۹۷۸ به قدری تقاضا برای خرید بالا بود که کنر با پیش فروش خط تولید

این ستارگان به درآمد ۱۰۰ میلیون دلاری رسید و...

ادامه مطلب در سایت سرزمین عروسک=====>Dollland.ir

بچه لجباز | قصه های کودکانه

قدر سلامتی مادر و پدر خود را بدانیم

بچه لجباز | قصه های کودکانه

 

نیما با پدر و مادرش در یکی از روستاهای اطراف تهران زندگی می کردند.

پدر نیما برای کار به تهران می رفت و چون مسیرش دور بود هفته ای یک بار برای دیدن خانواده اش به خانه می آمد.

همه ی کارهای خانه و نیما به دوش مادرش افتاده بود، نیما پسر لوس و خودخواهی بود که کارهایش را حتما باید مادرش انجام می داد.

باید مادر او را به مهد کودک می برد و باز می گرداند، سپس غذای او را می داد و همیشه می گفت:

پسرم از این به بعد باید خودت غذا بخوری اما نیما زیر لب غر می زد و می گفت من نمی توانم و

کوچک هستم. بعد از آن مادر حتما باید با نیما بازی می کرد و در هنگام خواب هم  بالای سر نیما

می نشست تا او خوابش ببرد.

این کار ها را نیما هر روز از مادرش می خواست و اگر انجام نمی داد مدام گریه می کرد.

وقتی نیما به خواب می رفت...

ادامه مطلب در سایت سرزمین عروسک=====>Dollland.ir

همسایه مهربان | قصه های کودکانه

لطف دخترک

همسایه مهربان | قصه های کودکانه

دخترک زیبایی در کنار جنگل بزرگی زندگی می کرد، کمی از جنگل فاصله داشت اما در کنار خانه ی او یک درخت بزرگ وجود داشت.

روی درخت یک پرنده ی زیبا که به تازگی مادر سه جوجه ی خوشگل شده بود هم لانه داشت.

فصل زمستان نزدیک بود و هوا رو به سردی می رفت، یک روز که هوا بسیار سرد شده بود

و باد شدیدی می آمد لانه ی پرنده را به پایین پرتاب کرد.

پرنده ی بیچاره سه جوجه ی خود را زیر بال هایش گرفت و سعی کرد از آن ها مراقبت کند،

ناگهان دخترک که از پنجره داشت بیرون را تماشا می کرد با این صحنه مواجه شد.

تشکر پرنده از دخترک

سریع به بیرون دوید و پرنده ها را داخل کلاه خودش گذاشت و سعی کرد آن ها را گرم کند،

همسایه مهربان | قصه های کودکانه

پرنده به نشانه ی تشکر برای دخترک آواز بسیار زیبایی خواند.

پرنده کلاه را به روی درخت برد و...

ادامه مطلب در سایت سرزمین عروسک=====>Dollland.ir

عروسک خرس تدی

تاریخچه ی پیدایش خرس تدی

عروسک خرس تدی

آیا می دانستید که خرس تدی به افتخار رئیس جمهور تئودور روزولت اختراع شده است؟

همه ی این ماجراها زمانی آغاز شد که تئودور روزولت در ۱۴ نوامبر ۱۹۰۲ در نزدیکی onward، می سی سی پی در حال شکار خرس بود.

تئودور توسط فرماندار می سی سی پی Andrew H. Langino دعوت شده بود و بر خلاف شکارچیان گروه او خرسی شکار نکرده بود.

دستیار روزولت، به رهبری هولت کولیر، یک خرس سیاه را به یک درخت بست و آن ها تئودور را احضار کردند و پیشنهاد کردند

که به طرف خرس شلیک کند و او را بکشد. روزولت اصلا از این موضوع خوشش نیامد و دید مثبتی نداشت و حاضر به شلیک نشد.

این خبر به سرعت از طریق رسانه ها و روزنامه ها در سراسر کشور پخش شد.

تئودور تمام این مسائل و حاشیه ها را نادیده گرفت، او فقط یک رئیس جمهور نبود...

ادامه مطلب در سایت سرزمین عروسک =====> Dollland.ir

باغ وحش | قصه های کودکانه

الهه و کیف پر از خوراکی اش

باغ وحش

خانم معلم به بچه ها گفته بود که فردا به اردو خواهند رفت،

آن ها می خواهند بچه ها را به باغ وحش ببرند. بچه ها از شنیدن این خبر بسیار خوشحال شدند.

الهه خوشحال و شاد به خانه آمد و خبر اردو را به مادرش داد، مادر دست الهه را گرفت و به مغازه رفت تا خوراکی های مورد نیازش را برای او بخرد.

الهه گفت مادر برایم کمی شکلات و نان بخر، مادر برایش خرید، کمی آن طرف تر مغازه ی میوه فروشی بود، الهه از مادر سیب خواست و مادر هم برایش خرید.

آن ها به خانه برگشتند و مادر برای الهه و دوستانش کیک هم درست کرد.

مادر کیف الهه را مرتب جمع کرد و همه ی وسایل مورد نیاز الهه را در کیف گذاشت.

فلاسک آب را هم کنار کیف گذاشت تا یادش نرود، صابون و دستمال هم که همیشه در کیف الهه بود.

صبح که شد الهه با خوشحال و ذوق بسیار راهی مدرسه شد، کیفش را در سمت چپش انداخت و فلاسک اب را هم با دست راستش گرفت.

آن ها با یک اتوبوس زیبا راهی باغ وحش شدند...

ادامه مطلب در سایت  سرزمین عروسک =====> Dollland.ir