عروسک سازان معروف جهان

نگاهی به چند عروسک مشهور در جهان

عروسک سازان معروف جهان

یک عروسک از زمانی که ما کودک هستیم همراه ما است و ممکن است در دنیای خیالی خود آن را بزرگ کنیم.

عروسک ها در زمان کودکی یک جسم مهم در زندگی ما بوده اند زیرا به ما کمک می کردند که شناخت کوچکی از محیط و اجتماع پیدا کنیم.

اما آیا شما در مورد ریشه ی عروسک های خود اطلاعاتی دارید؟ اینکه کجا و توسط چه کسی ساخته شده اند؟

به طور قطع شما در مورد سازندگان عروسکتان اطلاعات کمی دارید، هنگامی که چیزی را خریداری می کنیم

مخصوصا عروسک، نه به دنبال تولید کنندگان آن می رویم و نه می دانیم که این عروسک های شاهکار

به دست توانمند چه کسی ساخته شده است.

۱٫ Alexander Doll Company

شرکت الکساندر تولید کننده عروسک های کلکسیونی مستقر در نیویورک است.

این شرکت در سال ۱۹۲۳ توسط Beatrice  تاسیس شد و تا کنون نام این شرکت پابرجاست و کار خود را ادامه داده است.

خانم الکساندر، به طوری که نام او به ندرت در این صنعت برده می شود، عروسک هایی با شخصیت های معروف را طراحی کرد.

شخصیت های معروف در کتاب ها، فیم ها و موسیقی را خلق کرد.

یکی از آثار موفق این خانم Cissy است که توسط این شرکت تولید شد.

در آن زمان رقابت بسیار سخت بود، عروسک باربی ۴ سال بعد از تولید Cissy به این دنیا پا گذاشت.

خانم الکساندر برای بهبود...

ادامه مطلب در سایت سرزمین عروسک =====> Dollland.ir

باران پاییزی | قصه های کودکانه

خواهر و برادر مهربان

باران پاییزی | قصه های کودکانه

آیناز و تایماز خواهر و برادری بودند که فاصله سنی زیادی نداشتند.تایماز ۵ ساله و آیناز هم ۴ ساله بود.

آن ها همیشه با هم در حیاط خانه بازی می کردند.

پاییز از راه رسیده بود و هوا کمی سرد شده بود، ناگهان باران شروع به باریدن کرد و حوض حیاط خانه از آب پر شد، تایماز گفت:

بیا برویم و قایق درست کنیم و وقتی باران بند آمد بیاییم و داخل حوض بیاندازیم. آیناز که کوچکتر بود و همیشه به حرفای برادرش

گوش می کرد با ذوق گفت برویم، آن ها رفتند و قایقی درست کردند و بعد از قطع شدن باران آمدند، داشتند در حیاط بازی

می کردند که ناگهان صدای جیک جیک گنجشکی را شنیدند.

باران و طوفان گنجشک کوچک را به باغچه انداخته بود و از شدت سرما می لرزید و جیک جیک می کرد.

آیناز گفت: او دارد مادرش را صدا می زند، بیا یک کاری برایش بکنیم.

حس مادرانه

تایماز گنجشک را از زمین برداشت و با دستکش هایش سعی کرد او را گرم کند،

آن ها به سمت خانه دویدند تا قضییه را برای مادر خود تعریف کنند.

وقتی مادر گنجشک را در دستان بچه هایش دید لبخندی زد و گفت: عزیزانم این گنجشک در دستان شما چه می کند؟

آیناز با لهجه شیرین کودکیش گفت: مادر نمی دانیم، روی زمین درون باغچه پیدایش کردیم.

مادر گفت بیایید برویم و لانه اش را پیدا کنیم تا پیش مادرش برگردد، حتما مادرش خیلی دلواپس اوست.

آن ها رفتند و بالای درخت را نگاه کردند تا لانه ی پرنده را پیدا کنند...

ادامه مطلب در سایت سرزمین عروسک =====> Dollland.ir