دختر نقاش | قصه های کودکانه

استعداد پانیذ کوچولو

دختر نقاش | قصه های کودکانه

پانیذ دختر زیبایی بود، او عاشق رنگ ها بود، تصمیم گرفته بود تا در آینده نقاش شود.

مادر پانیذ که علاقه ی او را دید با خود گفت امسال برای تولدش رنگ های زیبا می خرد تا بتواند نقاشی بکشد.

تولد پانیذ در پاییز بود، او عاشق پاییز بود، رنگ های گرم پاییزی او را به وجد می آورد

و همیشه بعدازظهرها برای قدم زدن و دیدن این زیبایی ها به بیرون می رفت.

تولد پانیذ نزدیک بود و او بسیار کنجکاو بود که مادرش چه هدیه ای به او می دهد.

یک روز بعدازظهر که به بیرون رفته بود مادر هدیه ی پانیذ را آماده کرد و منتظر برگشتن دخترش شد.

پانیذ وقتی به خانه آمد بسیار ذوق زده شده بود، او هدیه ای از مادرش گرفته بود

که بسیار دوستش داشت اما یک سوال برایش پیش آمده بود.

گفت مادر از هدیه ای که برایم گرفتی ممنونم اما چرا همین سه رنگ؟ یعنی با این سه رنگ می شود همه چیز را رنگ کرد؟

مادر گفت دلبندم با داشتن این سه رنگ اصلی تو همهی رنگ ها را خواهی داشت.

و برای اون توضییح داد که ترکیب کدام رنگ ها با هم رنگ های دیگر...

ادامه مطلب در سایت سرزمینعروسک =====> Dollland.ir

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.