دخترک زیبایی در کنار جنگل بزرگی زندگی می کرد، کمی از جنگل فاصله داشت اما در کنار خانه ی او یک درخت بزرگ وجود داشت.
روی درخت یک پرنده ی زیبا که به تازگی مادر سه جوجه ی خوشگل شده بود هم لانه داشت.
فصل زمستان نزدیک بود و هوا رو به سردی می رفت، یک روز که هوا بسیار سرد شده بود
و باد شدیدی می آمد لانه ی پرنده را به پایین پرتاب کرد.
پرنده ی بیچاره سه جوجه ی خود را زیر بال هایش گرفت و سعی کرد از آن ها مراقبت کند،
ناگهان دخترک که از پنجره داشت بیرون را تماشا می کرد با این صحنه مواجه شد.
سریع به بیرون دوید و پرنده ها را داخل کلاه خودش گذاشت و سعی کرد آن ها را گرم کند،
پرنده به نشانه ی تشکر برای دخترک آواز بسیار زیبایی خواند.
پرنده کلاه را به روی درخت برد و...
ادامه مطلب در سایت سرزمین عروسک=====>Dollland.ir