در زمان های قدیم خانه ها از صفا و صمیمیت پر بود.
کمتر کسی از تکنولوژی های ساده مانند رادیو و تلویزیون استفاده میکرد.
هاجر دختر روستایی بود که پدرش در شهر کار می کرد و وضعیت مالی آن ها نسبت به همسایگانشان بهتر بود.
یک روز که پدر از سر کار برمیگشت جعبه ای در دست داشت، وقتی به خانه رسید
مادر خانه و هاجر را صدا زد و گفت:
ببینید چه چیزی خریده ام، این تلویزیون است و ما می توانیم برنامه های زیادی تماشا کنیم.
هاجر بسیار خوشحال بود و فردای آن روز به سراغ دوستش اکرم رفت و گفت بیا به خانه ی ما برویم و تلویزیون تماشا کنیم.
اکرم که تا به حال تلویزیون ندیده بود با هاجر همراه شد، آن ها ساعت ها به تماشای تلویزیون نشستند.
هاجر از این موضوع بسیار خوشحال و شاد بود، چون خانه ی آن ها شلوغ شده بود و هر شب دوستش اکرم را می دید.
یک روز که پدر در خانه نشسته بود و همسایه ها هم در منزل آن ها مشغول دیدن تلویزیون بودند...
ادامه مطلب در سایت سرزمین عروسک =====> Dolland.ir
عروسک ها هزاران سال است که همراه انسان ها هستند.
بازار عروسک ها بسیار عظیم است. پشت هر عروسک داستانی طولانی در مورد ایده ی آن و مراحل ساختنش نهفته است.
عروسک ها به طور عمده در مغازه های اسباب بازی فروشی پیدا می شود.
عروسک انویات از سنگ صابون و استخوان ساخته شده است.
عروسک اپل عروس های آمریکای شمالی هستند که از سیب های خشک ساخته شده اند.
عروسک پوسته ی ذرت نیز از پوسته ی خشک ذرت ساخته شده است، عروسک های ذرت به طور سنتی چهره ای ندارند.
pennywoods عروسک های چوبی حک شده ای بودند که توسط مهاجران ساخته می شد.
عروسک matryoshka عروسک روسی که در سال ۱۸۹۰ طراحی شده است.مجموعه ای از عروسک های مشابه و تو خالی هستند که...
ادامه مطلب در سایت سرزمین عروسک =====>Dollland.ir
علی کلاس اول بود.او دوستان بسیاری داشت.
قرار بود فردا در مدرسه ی علی جشنی برای بچه های کلاس اول برگزار شود.
خانم معلم به بچه ها گفته بود لباس های تمیز و مرتب بپوشند و کمی زودتر بیایند و سالن اجتماعات را برای برگزاری جشن مرتب و تمیز کنند تا خانواده بچه ها همکاری آن ها را در این جشن ببینند.
آن روز وقتی علی به خانه رفت به مادرش گفت: مادر لباس ها و کفش هایی که تازه خریدم را
برایم کنار میگذاری تا در جشن فردا بپوشم؟
مادر که ذوق علی را دید لباس هایش را آماده کرد و روی صندلی کنار تخت علی گذاشت.
علی از شوق فردا خوابش نمی برد و مدام به جشن و لباس های نویی که قرار بود بپوشد فکر می کرد.
وقتی چشمانش را باز کرد خورشید را دید که در آسمان می درخشد، خوشحال شد و سریع آماده شد تا به مدرسه برود.
وقتی به مدرسه رسید دید که دوستانش زودتر از او رسیده اند، پارسا زمین را جارو می زد...
ادامه مطلب در سایت سرزمین عروسک =====> Dollland.ir
در زمان های قدیم عروسک اغلب به عنوان یک اسباب بازی کودک در مراسم های
مذهبی، سحر و جادو استفاده می شده است.
مدارکی وجود دارد که ثابت می کند عروسک ها در مصر باستان، یونان و رم بیشتر مورد استغاده قرار می گرفته است.
عروسک ها در آن زمان بیشتر از خاک رس، سنگ، چوب، استخوان، عاج، چرم و موم ساخته می شد.
کارشناسان باستان شناسی بر این باورند که عروسک ها از قدیمی ترین اسباب بازی شناخته شده هستند.
عروسک هایی با دست و پاهای چوبی از قدیمی ترین عروسک های موجود هستند. آن ها را در مقبره های مصر قدیم کشف کردند.
رومی ها عروسک ها را از خاک رس، چوب، عاج و یا قالیچه می ساختند.
برخی از عروسک ها را در گورهای کودکان پیدا می کردند که بر اساس آخرین مدل های همان زمان لباس تنشان کرده بودند.
درست است اسباب بازی برای کودکان بود اما در مراسم های مذهبی و یا
در آموزش و پرورش کودکان از این عروسک ها ...
ادامه مطلب در سایت سرزمین عروسک =====> Dollland.ir
جاسم پدر یک خانواده ی ۴ نفره بود.دخترش فرزانه، پسرش حبیب و حانیه خانم همسر مهربانش.
جاسم برای گذراندن زندگیش ماهیگیری می کرد، او هر روز صبح به دریا می رفت
و وقتی آفتاب کم کم غروب می کرد او از ماهیگیری برمی گشت.
یک روز که جاسم برای گرفتن ماهی به دریا رفت تا غروبش حتی یک عدد ماهی هم نتوانست بگیرد، خسته و ناراحت به خانه بازگشت.
تصمیم گرفت که فردا برای گرفتن ماهی به دل دریا بزند و کمی بیشتر از ساحل دور شود
تا شاید بتواند ماهی های بیشتری بگیرد.
چون مخارج خانه ی خود را از این راه بدست می آورد و فرزانه هم نزدیک عروسی اش بود، پس باید بیشتر کار می کرد.
فردای آن روز جاسم به جای عمیق تری از دریا رفت، قایق او بسیار کوچک و قدیمی بود.
از ظهر که گذشت ناگهان خورشید به پشت ابرها رفت و وزش باد شروع شد،
آب دریا پر تلاطم شد و قایق کوچک جاسم را بالا و پایین می برد.
جاسم تا به حال این همه نترسیده بود، تا آمد با پارو قایق را هدایت کند پارو شکست و دیگر کاری نمی توانست بکند.
باران شروع به باریدن کرد و رعد و برق فضای دریا را بسیار وحشتناک کرده بود.
هوا رو به تاریکی بود و جاسم نا امید از اینکه به ساحل برسد ناگهان دید که قایق به حرکت در آمد...
ادامه مطلب در سایت سرزمین عروسک =====> Dollland.ir